سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اوقات شرعی
امروز : سه شنبه 103 اردیبهشت 11
u شمیم نینوا

از جاهل انتقاد مکن، که دشمنت می دارد، و از عاقل انتقاد کن، که دوستت می دارد . [امام علی علیه السلام]

:: خانه

:: مدیریت وبلاگ

:: پست الکترونیک

:: شناسنامه

:: کل بازدیدها: 151624

:: بازدیدهای امروز :6

:: بازدیدهای دیروز :5

::  RSS 

vپیوندهای روزانه

شمیم نینوا [329]
[آرشیو(1)]

vدرباره من

شمیم نینوا

رضایی
قیام امام حسین و عوامل آن

v

شمیم نینوا

v لینک وبلاگ دوستان

سوته دلان
زیر آسمان خدا
بیا مهدی با ترنم باران...

v لوگوی وبلاگ دوستان














vفهرست موضوعی یادداشت ها

امام حسین . حضرت رقیه . عاشورا .

vمطالب قبلی

زمستان 1386

vاشتراک در خبرنامه

 

! شرایط اجتماعی وشیوه های مبارزاتی امام حسین علیه السلام

شنبه 86/11/27 :: ساعت 11:17 صبح

شرایط اجتماعی وشیوه های مبارزاتی امام حسین علیه السلام

 

جهت شناخت قیام آن حضرت باید سخنان ورفتار ایشان وشرایط جامعه وعکس العمل امویان بررسی شود تا روشن گردد که اهداف دشمنان اسلام چه بود وآنان تا به کجا برای براندازی دین پیش می روند . قیام حسین – علیه السلام – گرچه همه ارزشهای به خاک نشسته وگرد گرفته را نشانه می گیرد ، ولی شناخت مسائلی که زمینه ساز این قیام بود ما را هرچه بیش تر به عظمت کار حسین – علیه السلام – آشنا می سازد ، البته آنچه قابل ذکر است این است که بیان همه مشخصه هایی که نهضت حسینی را ایجاب کرد نیاز به مجالی وسیع دارد . ولی با این وصف می توانیم گوشه ای ازآن ها را به گونه ای فشرده ارائه دهیم.

 

 

1- دگرگونی نظام خلافت اسلامی به نظام خلافت موروثی در قالب فاسدترین افراد « بدون اسلام »

پیامبر – صلی الله علیه وآله – درسال هشتم هجرت مکه را فتح نمودند وبا فتح مکه درواقع شعاع اسلام درتمام شبه جریزه عربستان گسترده شد ، بطوریکه در سال نهم هجرت قبایل مختلف ازسراسر عربستان جهت بیعت با حضرت رسول – صلی الله علیه وآله – نمایندگانی به مدینه فرستادند. دراین دوران اسلام به عنوان دین قدرتمند وپیامبر – صلی الله علیه وآله  - بعنوان رئیس حکومت اسلام شناخته می شدند که دستورات اسلام را درسطح عالی درجامعه به اجرا گذاشته بودند ودر برپایی اوامرالهی ازهیچ تلاشی دریغ نداشتند. اما ازآن جائی که خزان عمرپیامبر – صلی الله علیه وآله – نزدیک بود ، ایشان ازجانب خدا مامور گذاشتند دراجتماع بزرگ مسلمین درحج الوداع ، علی- علیه السلام – را ازجانب خدا به جانشینی خویش انتخاب نمایند تا مسلمین بعد ازایشان دچار اختلاف وپراکندگی نشوند. اما با رحلت حضرت رسول – صلی الله علیه وآله – زمانی که جنازه شریفشان هنوز به خاک سپرده نشده بود  ودرغیاب حضرت علی – علیه السلام – واهل بیت پیامبر – صلی الله علیه وآله – درسقیفه بنی ساعده دعوتی  شوم به عمل آمده ومردم با ابوبکر به خلافت بیعت نمودند ، وحق خاندان رسول خدا – صلی الله علیه وآله – را به فراموشی سپردند وسفارشات پیامبر – صلی الله علیه وآله – را درحق آنان ازیاد بردند .

 

ازاین پس مدیریت و زعامت جامعه اسلامی ازمسیر خود دور و دورتر شد واز دوران عثمان درسیر قهقرایی افتاد .هرچند حضرت علی علیه السلام- در دوران کوتاه حکومتشان سعی نمودند تا بنیاد صحیح دین را دوباره درجامعه بنیان گذارند ، اما فساد چنان درجامعه گسترش یافته بود که ناگریز آن حضرت جهت ترویج دین در دوران حکومتشان سه باربه جنگ پرداختند تا پیرایه های باطل را ازدامن جامعه اسلامی بزدایند .اما نابکاران که تاب عدالت وحق گویی علی – علیه السلام – را نداشتند با به شهادت رسانیدن ایشان زمینه را برای حکومت بنی امیه فراهم نمودند .

 

شهادت علی – علیه السلام – زمینه را برای تثبیت حکومت معاویه فراهم نمود و مردمان که به رخوت وسستی خوکرده بودند ، مهرتایید برحکومت معاویه زدند و حسن بن علی – علیه السلام – را تنها گذاشتند واونیز به اجبار وبرای زنده نگه داشتن نام اسلام مجبور به صلح گردید . ازآن پس بود که جامعه اسلامی بطور کامل زیر نفوذ بنی امیه درآمد ومعاویه به عنوان سکان دار جامعه اسلامی ، جامعه را به آن سو که خود می خواست، هدایت نمود.

 

معاویه دراولین خطبه ای که درکوفه ایراد کرد ، نقاب ازچهره اش برداشت وگفت :« من نه برای نماز وروزه با شما جنگیدم بلکه قصد من رسیدن به حکومت بود.»

 

دوران حکومت او دوران اختناق ، تزویروجایگزین شدن ارزش های جاهلی به جای ارزش های اسلامی بود . با مرگ معاویه وبا وصیت همو یزید که جوانی لاابالی ونابخرد بود برمسند خلافت تکیه زد . وی دراولین خطبه ای که خواند نابخردی خود را تصدیق کرد وگفت : « ازجهالت عذر نمی خواهم و به طلب علم اشتغال ندارم . »

 

او که ازدانش بهره ای نداشت ودین را نمی شناخت زمینه فساد درجامعه را هر چه بیش تر فراهم نمود. مسعودی می نویسد : « یزید مردی عیاش بود ، سگ ، میمون ، یوز وحیوانات شکاری نگه می داشت وشراب خواره بود.

 

همو در گزارش دیگر ذکر می کند : « یزید میمونی داشت که کنیه او را ابولقیس گذاشته بود واو رادر مجلس شراب خود می نشانید و متکایی برایش می نهاد . ابوقیس قبایی ازحریر سرخ وزرد به تن وکلاهی ازدیبای ایوان به سرداشت .»

 

درگزارش دیگر نقل شده دردوران معاویه بن ابوسفیان سپاهی به قضای روم رفت اما با شکست روبه رو شد ، جمع زیادی ازسپاهیان اسلام به قتل رسیدند چون این خبر به یزید رسید شعری سرود که مضمون آن چنین بود : « هرآنچه ازسپاه می خواهد کشته شود ،اما من درکنارمعشوقه ام ، ام کلثوم برسریر نرم خوش می گذارنم »

 

شکی نیست که با وجود چنین حاکمی برسریر خلافت اسلامی دیگر نه نامی ونه نشانی ازدین باقی نماند واحکام دین به صورت وارونه توجیه وتفسیر گردد. به همین دلیل نیزامام حسین – علیه السلام – هنگام قیام خویش درهمه جا لبه تیز حمله و انتقاد خود را متوجه یزید می کند وازفساد عمومی که ازرهگذر حکومت او دامنگیر جامعه اسلامی شد سخن می گوید وزمانی که مروان ازحسین (علیه السلام) می خواهد که بایزید بیعت کن می فرماید :

انا الله وانا الیه راجعون وعلی الاسلام  والسلام اذ قد بلیت الامه براع مثل یزید

 

 

2- رواج انحراف وفساد درجامعه اسلامی

در یک جامعه همواره طبقات مختلف اجتماع به تاسی ازرهبر و رئیس حکومت خود ،الگو پذیری نموده ودرشکل لجام گسیخته تری آنچه خلیفه یا پادشاه انجام می دهد الگوپذیری می نمایند . حال اگر رئیس حکومت خود فاسد باشد وعلنا  جرایم را انجام دهد نه تنها حرمت فسق وگناه را درجامعه می شکند بلکه جرم، خود صورت قانونی می یابد . نگاهی به جامعه دوران یزید ما را به این واقعیت بیشتر رهنمون می شود چنانکه درگزارشهای مورخین آمده اصحاب و عمال یزید نیز ازفسق او پیروی کردند .

 

شیوع فساد درجامعه آن روزگارچنان زیاد بود که دامن مذهبی ترین شهرهای آن روز یعنی مکه ومدینه ،شهر پیامبرخدا – صلی الله علیه وآله – را نیزگرفت چنانکه نقل شده درایام یزید غنا درمکه ومدینه رواج یافت ولوازم لهو ولعب بکاررفت ومردم آشکارا شرابخوارگی کردند

 

رشوه وربا ازدرآمدهای رایج مردم گردید به طوری که کمتر مال حلال درجامعه یافت می شد درنتیجه ، عامل به دین نایاب شد وازدین چیزی جز پوسته آن درنزد مردمان نماند و شاید بزرگترین عاملی که سبب شد درهنگامه عاشورا مردم کوفه سبوعانه دست به قتل فرزند پیامبر – صلی الله علیه وآله – بزنند همین بود . چنانکه خود حضرت نیزبه این مساله اشاره دارند وخطاب به مردم کوفه می فرمایند : سراین که نصایح من درشما اثرنمی کند ورهنمود مرا نمی پذیرید این است که شکم های شما با حرام پرشده است.

« ملئت بطونکم من الحرام »

 

 

3- شکل گرفتن روحیه ترس وجبونی دربین مسلمین وترک امر به معروف ونهی ازمنکر

اوج ترورواختناق که ازدوران فرمانروایی معاویه برجامعه حکمفرما شده بود،روحیه ترس ووحشت رابین مسلمین گسترش داده بود.

 

درآن دوران اگر گه گاهی فریادی اعتراض آمیزعلیه دستگاه حاکم سرداده می شده درنطفه خاموش می گردید چنانکه صفحات تاریخ مملو ازگزارشهایی است که افرادی مظلومانه وبدون محاکمه به جرم حق گویی به فرمان شخص  معاویه ویا کارگزارانش درسراسرجامعه اسلامی به قتل رسیدند . ماجرای مرج عذرا نمونه ای کوچک ازاین نوع است .دراین فاجعه ، حجربن عدی به همراه 9 تن ازیارانش ،تنها به این دلیل که حاضر نشدند به سرور خدا پرستان علی علیه السلام دشنام گویند به قتل رسیدند . 

 

ازاین نمونه صدها مورد را تاریخ ضبط نموده است واین غیر ازآنچه که درخفا صورت می گرفت ،بود . از این رو می بینیم امام حسن علیه السلام وبعد ازایشان امام حسین علیه السلام مکرر جهت شکستن این روحیه میان مردم تلاش می نمایند وشجاعانه دربرابر دسیسه های معاویه ویزید می ایستند .

 

نقل شده امام حسین علیه السلام جهت نشان دادن عدم مشروعیت حکومت معاویه ، یک سال اموالی که ازیمن ازطریق مدینه برای معاویه می بردند ضبط و میان اهل بیت وبنی هاشم تقسیم  نمود وبه معاویه نوشت : « ازحسین بن علی به معاویه بن ابوسفیان ،اما  بعد کاروانی ازیمن برای تو اموال وپوشاک وعنبر وعطر می آورد تا آن ها رابه خزاین دمشق بسپاری وبه فرزندان پدرت بخوارانی من به آن اموال نیازداشتم  وآن راضبط کردم  .والسلام »

 

معاویه که ازاین اقدام امام به شدت خشمگین شده بود نامه تند وتهدید آمیزی به آن حضرت نوشت اما شجاعت آن حضرت مانع ازعکس العمل جدی معاویه شد . 

البته درگزارشهای تاریخی چنین عملی به حسن بن علی – علیه السلام – نیز نسبت داده شده . واین ازنظر دور نماند که ممکن است هردو امام علیهما السلام چنین اقدامی شجاعانه داشته باشند .

 

نمونه های بسیار دیگری درزندگی حسین علیه السلام دیده می شود که امام علیه السلام  به نحوی جهت درهم شکستن جو اختناق تلاش می نمایند و حقایق رافاش می کند. تشکیل کلاسهای درس درمسجد نبوی ونیز سخنرانی افشاگرانه ای که درمسجد نبوی درفضایل علی علیه السلام نمودند ازجمله این اقدامات است . شاید یکی اززیباترین نمونه های شجاعت حسین علیه السلام جهت درهم شکستن جو اختناق ،ایستادگی دربرابر اعمال زور می باشد.

 

ابن هشام نقل می کند : « ولید بن عتبه ،حاکم مدینه زمینی ازآن حسین – علیه السلام  را مصادره نمود .امام عیله السلام  ازاو درخواست کردند زمین  را به ایشان  بازگرداند ، اما ولید امتناع نمود . حسین علیه السلام دربرابراین برخورد ولید فرمودند :به خدا سوگند یا حق راعادلانه می پردازی یا شمشیرم رابرگرفته درمسجد رسول خدا صلی الله علیه وآله می ایستم ومردم را به حلف الفضول می خوانم. عبدالله بن زبیر ، مسور بن مخرمه وعبدالرحمن بن عثمان نیزچون این جریان راشنیدند به یاد پدرانشان درپیمان حلف الفضول ، همان گونه سوگند یادکردند .چون این خبر به گوش ولید رسید ازترس ، حق آن حضرت  را پرداخت  .»

 

نمونه های این اقدامات سبب شده بود که به نوعی روحیه آزادگی وشجاعت درجامعه زنده گردد اما شدت اختناق وفشار دستگاه حاکمه چنان زیاد بود که نمی گذاشت شعله های این مشعل جامعه راروشن گرداند.

 

 

4- دگرگونی درحقایق دین وجایگزین شدن بدعتها

ازویژگیهای مهم این دوران تلاش زیرکانه ومخفی دستگاه خلافت جهت گسترش جهل ونادانی وتحمیق مردم بود .چنانکه درتمام دوران معاویه ویزید نشر می یافت که به نوعی توسط خود دستگاه بنی امیه جعل شده بود وبه تثبیت حکومت آنان کمک می کرد . در تمام این دوران با دقت وظرافت خاصی احادیثی که درفضلیت علی علیه السلام بود به خاک سپرده شد ودرعوض مطالبی بین مردم رایج شد. درمدح معاویه وبنی امیه نیزسب ولعن علی علیه السلام درمنابررایج گردید وشرط صحت نمازدشنام به علی – علیه السلام و خاندان پاکش بیان گردید . 

 

اطاعت ازپیامبر صلی الله علیه وآله و جانشینان به اطاعت ازمعاویه ویزید تبدیل شد واجر ومزد رسالت پیامبر – صلی الله علیه آله  که دوستی با اهل بیت پاکش بود به دوستی با خاندان بنی امیه تبدیل گردید. احکام ودستورات اسلامی  به میل معاویه وعمروعاص تفسیر وتاویل گشت وهرکس چاپلوس تربود تقربش به خلیفه مسلمین بیشتر گردید . به جای حسن علیه السلام وحسین علیه السلام ودیگر بنی هاشم ، زیاد ومغیره و به سود خود بیان کردند ومسلمین که دچار جهل وحیرت بودند ازآنان به عنوان مقتدا تبرک می جستند.  تاریخ نمونه های بسیاری ازنادانی مردم آن روزگار را گزارش می دهد چنانکه وقتی معاویه به ضیفن می رفت روزچهارشنبه ، نماز جمعه رابه جا آورد ومردمان هیچ اعتراضی به او نکردند .

 

 

5- رقابت قدرتها وافراد برای به دست گرفتن حکومت

به دنبال جایگزین شدن ارزشهای جاهلی وخوگرفتن مردم جامعه به زندگی اشرافی وخودمحوری ، چنانکه مخالفینی نیزدرگوشه وکنارخلافت اسلامی  قیام می کردند داعیه رسیدن به خلافت را درسرداشتند نه اصلاح قوم وزنده نگه داشتن اسلام را .بطوری که دراین دوران درد دین از جامعه رخت بربسته بود . نمود این مساله درداعیه خلافت عبدالله بن زبیرکاملا مشهود است اوکه چون حسین علیه السلام مکه را به قصد کوفه ترک می نمود ازاینکه صحنه رااز رقیب خالی می دید خرسند بود.  در بررسی رفتاری بین امام حسین علیه السلام وعبدالله بن زبیر می بینیم امام حسین علیه السلام ازخون خود سپری ساخت تا حرمت خانه کعبه محفوط بماند اما عبدالله بن زبیر خانه کعبه راسپر خود در مبارزه با سپاه یزید قرارداد وازاین مکان تاحد امکان به سود خود استفاده نمود.

 

امام علیه السلام می توانست با توجه به محبوبیتی که داشت ، چون عبدالله بن زبیر مکانی مانند مکه را مقر خود قرار دهد اما این کار را نکرد بلکه کوشید ازراه تبیین حقیقت مردم را آگاه کند ودرسایه آگاهی مردم ، صیانت دین را به عهده گیرد.

 

اگررییس حکومت خود فاسد  باشد وعلنا جرایم را انجام دهد نه تنها حرمت فسق وگناه را درجامعه می شکند بلکه جرم ،خود صورت قانونی می یابد.

 

 

6- جایگزین شدن ارزشهای جاهلی به جای ارزشهای اخلاقی ومعنوی

بعد ازرحلت پیامبر – صلی الله علیه وآله - وبه بیراهه افتادن خلافت اسلامی یک رجعت فرهنگی درسطح جامعه اسلامی رخ داد ودوباره همان خلق وخوی جاهلی عود کرد وعصبیت به همان هیاتی که قبلا بود برشانه ی مردم سوارشد .این روحیه درتمام دوران حکومت بنی امیه چون بیماری مزمن ، جامعه راازدرون  دچار فرسودگی کرد بطوری که همواره  بین افراد قبایل یمنی ومصری جنگ ونزاع بود وافراد هرقبیله که  برمسند قدرت دست می یافت افراد گروه مقابل رابه خاک سیاه می نشاند .

 

 


¤نویسنده: رضایی

? نوشته های دیگران()

! چرا امام حسین علیه السلام قیام کرد؟

شنبه 86/11/27 :: ساعت 12:31 صبح

چرا امام حسین علیه السلام قیام کرد؟ به این سوال به سه شیوه می توان پاسخ داد:

1- یکی اینکه بگوئیم قیام
امام حسین علیه السلام یک قیام عادی و معمولی بود و العیاذ بالله برای هدف شخصی و منفعت شخصی بود. این تفسیری است که نه یک نفر مسلمان به آن راضی می‏شود و نه واقعیات و مسلمات تاریخ آن را تصدیق می‏کند.

2- تفسیر دوم همان است که در ذهن بسیاری از عوام الناس وارد شده که امام‏ حسین کشته شد و شهید شد برای اینکه گناه امت بخشیده شود. شهادت آن‏ حضرت به عنوان کفاره گناهان امت واقع شد، نظیر همان عقیده‏ای که‏ مسیحیان درباره حضرت عیسی علیه السلام پیدا کردند که عیسی به دار رفت برای اینکه‏ فدای گناهان امت بشود. یعنی گناه اثر دارد و در آخرت دامنگیر انسان‏ می‏شود، امام حسین شهید شد که اثر گناهان را در قیامت خنثی کند و به‏ مردم از این جهت آزادی بدهد.

در حقیقت مطابق این عقیده باید گفت امام‏ حسین علیه السلام دید که یزیدها و ابن زیادها و شمر و سنانها هستند اما عده‏شان کم است، خواست کاری بکند که بر عده اینها افزوده شود، خواست‏ مکتبی بسازد که از اینها بعدا زیادتر پیدا شوند، مکتب یزید سازی و ابن‏ زیاد سازی ایجاد کرد.
این طرز فکر و این طرز تفسیر بسیار خطرناک است.

برای بی‏اثر کردن قیام امام حسین و برای مبارزه با هدف امام حسین و برای‏ بی‏اثر کردن و از بین بردن حکمت دستورهائی که برای عزاداری امام حسین‏ رسیده هیچ چیزی به اندازه این طرز فکر و این طرز تفسیر مؤثر نیست. باور کنید که یکی از علل _گفتم یکی از علل چون علل دیگر هم در کار هست که جنبه قومی و نژادی دارد_ که‏ ما مردم ایران را این مقدار در عمل لا قید و لا ابالی کرده این است که‏ فلسفه قیام امام حسین برای ما کج تفسیر شده، طوری تفسیر کرده‏اند که‏ نتیجه‏اش همین است که می‏بینیم.

به قول جناب زید بن علی درباره "مرجئه" (مرجئه طایفه‏ای بودند که معتقد بودند ایمان و اعتقاد کافی‏ است، عمل در سعادت انسان تأثیر ندارد، اگر عقیده درست باشد خداوند از عمل هر اندازه بد باشد می‏گذرد) هؤلاء اطمعوا الفساق فی عفو الله یعنی‏ اینها کاری کردند که فساق در فسق خود به طمع عفو خدا جری شدند.

این‏ عقیده مرجئه بود در آنوقت. و در آنوقت عقیده شیعه در نقطه مقابل عقیده‏ مرجئه بود، اما امروز شیعه همان را می‏گوید که در قدیم مرجئه می‏گفتند. عقیده شیعه همان بود که نص قرآن کریم است:
« الذین آمنوا و عملوا الصالحات»
ترجمه: ...آنها که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند.
هم ایمان لازم است و هم عمل صالح.

3- تفسیر سوم این است که اوضاع و احوالی در جهان اسلام پیش آمده بود و به‏ جائی رسیده بود که
امام حسین علیه السلام وظیفه خودش را این می‏دانست که‏ باید قیام کند، حفظ اسلام را در قیام خود می‏دانست. قیام او قیام در راه‏ حق و حقیقت بود. اختلاف و نزاع او با خلیفه وقت بر سر این نبود که تو نباشی و من باشم، آن کاری که تو می‏کنی نکن بگذار من بکنم، اختلافی بود اصولی و اساسی.
اگر کس دیگری هم به جای یزید بود و همان روش و کارها را می‏داشت باز امام حسین قیام می‏کرد، خواه اینکه با شخص امام حسین‏ خوشرفتاری می‏کرد یا بد رفتاری.

یزید و اعوان و انصارش هم اگر امام حسین‏ متعرض کارهای آنها نمی‏شد و روی کارهای آنها صحه می‏گذاشت حاضر بودند همه‏ جور مساعدت را با امام حسین بکنند، هر جا را می‏خواست به او می‏دادند، اگر می‏گفت حکومت
حجاز و یمن را به من بدهید، حکومت عراق را به من بدهید، حکومت خراسان را به من بدهید می‏دادند، اگر اختیار مطلق هم در حکومتها می‏خواست و می‏گفت‏ به اختیار خودم هر چه پول وصول شد و دلم خواست بفرستم و می‏فرستم و هر چه‏ دلم خواست خرج می‏کنم کسی متعرض من نشود، باز آنها حاضر بودند.

جنگ‏ حسین جنگ مسلکی و عقیده‏ای بود، پای عقیده در کار بود، جنگ حق و باطل‏ بود. در جنگ حق و باطل دیگر حسین از آن جهت که شخص معین است تأثیر ندارد. خود امام حسین با دو کلمه مطلب را تمام کرد. در یکی از خطبه‏های‏ بین راه به اصحاب خودش می‏فرماید (ظاهرا در وقتی است که حر و اصحابش‏ رسیده بودند و بنابراین همه را مخاطب قرار داد):

«الا ترون ان الحق لا یعمل به، و الباطل لا یتناهی عنه، لیرغب المؤمن فی لقاء الله محقا» (تحف العقول، ص 245)
""ترجمه:آیا نمی‏بینید که به حق رفتار نمی‏شود و از باطل جلوگیری نمی‏شود؟ پس مؤمن‏ در یک چنین اوضاعی باید تن بدهد به شهادت در راه خدا.""

نفرمود لیرغب‏ الامام وظیفه امام این است در این موقع آماده شهادت شود. نفرمود لیرغب‏ الحسین وظیفه شخص حسین اینست که آماده شهادت گردد.
بلکه فرمود: «لیرغب‏ المؤمن» وظیفه هر مؤمن در یک چنین اوضاع و احوالی اینست که مرگ را بر زندگی ترجیح دهد. یک مسلمان از آن جهت که مسلمان است هر وقت که‏ ببیند به حق رفتار نمی‏شود و جلو باطل گرفته نمی‏شود وظیفه‏اش اینست که‏ قیام کند و آماده شهادت گردد.

این سه جور تفسیر؛ یکی آن تفسیری که یک دشمن حسین باید تفسیر بکند. یکی تفسیری که خود حسین تفسیر کرده است که قیام او در راه حق بود. یکی‏ هم تفسیری که دوستان نادانش کردند و از تفسیر دشمنانش خیلی خطرناکتر و گمراه کن‏تر و دورتر است از روح حسین بن علی.

¤نویسنده: رضایی

? نوشته های دیگران()

! بدعت های عاشورا

پنج شنبه 86/11/25 :: ساعت 11:17 عصر

بدعت هایی که در عاشورا صورت می گیرد و باید از آن دوری جست

 

در این روز با عظمت و مبارک مردم بدعت هایی را اختراع نموده و مرتکب اعمال زشت و ناپسند می گشتند، شیخ الاسلام می نویسد: شیطان بعد از شهادت حضرت حسین رضی الله عنه توانست دو بدعت طی آن ایجاد نماید: یکی بدعت ماتم و عزاداری و زدن به سر و صورت، و گریه و فغان و تشنگی کشیدن و مداحی و نوحه سرایی که طی آن بزرگان صدر اسلام مورد لعن و طعن قرار می گیرند، حتی کسانیکه در جرم شهادت حضرت حسین رضی الله عنه دست نداشتند مورد لعن و دشنام قرار می گیرند و قصه ها وحکایتهای کاذب و دروغینی را ساخته اند، این اعمال باعث گردید تا در میان مسلمانان اختلاف و تفرقه ایجاد گردد. ماتم گرفتن و عزاداری کردن و گریه و فغان بر مردگان باتفاق همة مسلمانان جایز نیست. و اینکه بر غم ها و مصیبتهای گذشته، ناله و فغان صورت گیرد از گناهان بزرگ بشمار می رود که خداوند و پیامبرش صلی الله علیه وآله وسلم از آن منع نموده اند، همچنانکه بدعت شادی و سرور در روز عاشورا درست نیست و پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم و خلفای بعد از ایشان اینکار را سنت نگذاشته اند، پس اینروز نه روز شادی و سرور است و نه روز غم واندوه.[99]

 

از دیگر بدعت ها در این روز پختن حبوبات و توزیع آن بر فقرا و مساکین است. و ادعا دارند که اینکار ثواب زیادی دارد، ولی تشخیص کارهایی که ثواب دارد دلیل قاطع  که از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم ثابت شده باشد می خواهد، لیکن دلیلی وجود ندارد پس این کار بدعت و گمراهی می باشد[فتاوی شیخ الاسلام 25/312].  و از دیگر بدعت های اختراع شده در این روز، پوشیدن لباس جدید، و خرج و خوراک خیلی خوب و خریدن ضروریات منزل و سرمه کشیدن و حنا کردن و غسل نمودن، دید و بازدیدها و زیارت مساجد و قبرستانها و آرامگاه ها، و دیگر بدعتهایی که نه پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم و نه خلفای راشدین و نه علمای بزرگ اسلام مانند امامان چهار مذهب اهل سنت و نه اوزاعی و ثوری و  اسحق بن راهویه و  لیث و غیره این اعمال را انجام داده و سنت گذاشته اند.[ فتاوی شیخ الاسلام 25/312

]

 

 احادیثی که درین مورد ذکر است همه موضوع و ساختگی است.[سفر سعادت صـ167] 

 

همچنین تأخیر زکات تا روز عاشورا بدعت است بطور مثال زکات در ماه صفر یا ربیع الاول بر او واجب  می گردد ولی آنرا تا روز عاشورا به تأخیر می اندازد، شاید قبل از عاشورا بمیرد یا مفلس گردد، در اینصورت زکات بر ذمة وی باقی می ماند و از این بدتر اینکه تأخیر در دادن حقوق دیگران ظلم محسوب می گردد. پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم می فرماید:«درنگ نمودن غنی در ادای حقوق ظلم است‌»[103]. از بدعت  هایی که بعضی از زنان در این روز به آن اعتقاد دارند، حنا کردن است که گویا اگر کسی اینکار را نکرد حق عاشورا را ادا ننموده است، همچنین خریدن عنبر و چوب خوش بو  و دود نمودن آن، که گویا اگر اینکار صورت نگیرد گناه بزرگی مرتکب شده اند. عجیب اینکه همین چوب را تا سال آینده نگه میدارند و در طول سال از آن استفاده می کنند و معتقدند که اگر دود و بوی خوش آن به زندانی برسد از زندان رها خواهد شد. همچنین اعتقاد دارند که این خوش بوئی علاج نظر و مرض است. چنین اعتقادی خطرناک است و دلیل قاطع و محکم می طلبد، اما دلیلی وجود ندارد و این گونه اعمال را زنها از خودشان اختراع نموده اند.[مدخل از ابن حاج 1/391]

 

پیامبرگرامیمان صلی الله علیه وآله وسلم ارتکاب هر گونه بدعت در دین خدا، و عمل نمودن به آن را به شدت منع نموده اند. و اینرا واضح کرده اند که خداوند را باید مطابق سنت و عملکرد پیامبرش صلی الله علیه وآله وسلم عبادت کرد، و نه بر حسب گفته و اختراعات دیگران. چنانکه میفرمایند: «هرکس عملی انجام دهد که دین ما آنرا تأیید نکند مردود است».[متفق علیه]‌ 

 

ودر لفظ دیگری چنین روایت شده است:«هر کسی در این دین ما چیزی ایجاد کند که از آن نیست، مردود است»[متفق علیه].

 

یعنی:هر کاری که مطابق سنت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم نباشد  مردود بوده و قابل قبول نیست.

 

پس بدعت هایی که ذکر شد در عهد پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم و یارانش و در عهد تابعین وجود نداشته، بلکه بعد از شهادت حضرت حسین رضی الله عنه در سال 61 هجری ظاهر گردید، و در سال های بعد خصوصاً در عهد دولت فاطمیان اشکال مختلفی بخود گرفت و در اکثر کشور های شیعه نشین مانند ایران، عراق و بعضی مناطق مصر و لبنان و هند و پاکستان و افغانستان بشکل عجیبی انتشار یافت.

 

عوامل اساسی انتشار این بدعت ها و امثال اینها بی خبری مسلمانان از دین، و سکوت و عدم انکار چنین اعمالی است، اگر هر مسلمانی به اندازة وسع و توان خودش اطرافیانش را آگاه می کرد هرگز به این حد  نمی رسید و جامعة اسلامی، سالم باقی می ماند.

 

پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم امتشان را از بدعت و نوآوری در دین بر حذر داشته اند چنانکه میفرماید:«از امور نو پیدا (در دین) بپرهیزید، زیرا هر امر نوپیدا بدعت و هر بدعتی گمراهی است»[سنن ابی داود 4/201ـ صححه البانی 3/871صحیح سنن ابی داود].

 

پس برادر و خواهر مسلمان! باید در راه از بین بردن بدعت ها کوشا باشیم، و در روز عاشورا به هر مسلمانی که آغشتة بدعت است دوستانه بفهمانیم که این اعمال نادرست است و او را تشویق به ترک آن کنیم تا همه مان  در دنیا و آخرت رستگار گردیم.

 


¤نویسنده: رضایی

? نوشته های دیگران()

! کدام زیبایی، زیبا تر از تماشای خدا، از قله عاشورا؟

پنج شنبه 86/11/25 :: ساعت 10:59 عصر

وقتی از زینب خواستند؛ عاشورا و کربلا را تعریف کند. گفت:" جز زیبایی ندیدم."

چگونه می توان این سخن زینب علیها سلام را تبیین کرد؟ تاریخ سرشار از قساوت و ادم کشی ست. اما در کربلا اتفاق دیگری افتاد. کمتر از شصت سال پس از رحلت پیامبر اسلام؛ مسلمانان پسر او را کشتند و خاندانش را به اسارت بردند. این اتفاق در تاریخ همان یک بار پدید آمده است. شاید هیچ چراغی و هیچ آفتابی نمی توانست ؛ مثل خون امام حسین و یاران او، آن همه تاریکی و تزویر و قساوت را آشکار کند. به تعبیر اقبال لاهوری:

خون تو تفسیر این اسرار کرد
ملت خوابیده را بیدار کرد

مسلمانان در زیر سایه ستم و سرکوب معاویه و یزید خوابزده و بی هویت شده بودند. قدرت ملاک اصلی همه ارزش ها بود. یزید به صراحت سرود: "نه خبری آمده است و نه وحی از آسمان نازل شده است."

کربلا برای او ساحت کینه جویی از خاندان پیامبر بود. باز هم سروده بود:

" و لقد قضیت من الغریم دیونی" من حسابم را تسویه کردم. حساب جنگ بدر. کشته شدن اقوام یزید.

زیبایی عاشورا زیبایی شهادت است. شهادت یعنی تماشای خداوند!

امام حسین علیه السلام در زیارت عرفه خود خدا را با کلمه تماشا کرده است. عاشورا تماشای خداوند با دل و دیده بود. کدام زیبایی، زیبا تر از تماشای خدا، از قله عاشورا؟


¤نویسنده: رضایی

? نوشته های دیگران()

! .

پنج شنبه 86/11/25 :: ساعت 9:54 عصر

برای نمایش بزرگترین اندازه کلیک کنید

¤نویسنده: رضایی

? نوشته های دیگران()

   1   2   3      >

! لیست کل یادداشت های این وبلاگ