در این سینهزنیها من در طلب خون توام تا به کجاها تو پر زدهای مثل مسیحا به کجاها ای محشر پاشیده در این سینهزنیها رفتهستبه دنبال تو دریا به کجاها رفتهست که در خویش تو را حل کند و بعد تبخیر شود تا به ثریا... به کجاها هر قطره اشکی غزل داغ تو گشته است تا شرح دهد خون خدا را به کجاها لب باز کند نوحه بخواند که زهر سنگ جاری شود آبی سوی فردا، به کجاها ویران شدهام، ریختهام زیر قدمهات رفتم پی ادراک تو حالا به کجاها تا جاذبهات بر دل هر قطره بریزد راهی کنی این اشک رها را به کجاها بویت از افقها به زمین میچکد ای ماه تا بال بگیریم از اینجا به کجاها سمتی که نفسهای تو بر خاک چکیدهست سمتی که تو را برد اهورا به کجاها خونتشده خورشید که هر روز بتابد بر غربت این خاک، به دنیا، به کجاها